باز هم مرجعیت

علی اشرف فتحی: انتقاد کم سابقه آیت الله العظمی وحید خراسانی از نمایش چهره حضرت عباس بن علی (ع) در سریال مختارنامه با واکنش های ضد و نقیضی مواجه شد و بار دیگر «مرجعیت شیعه» را به سوژه مباحث عام و خاص بدل کرد. البته این نخستین باری نیست که آیت الله العظمی وحید مورد حملات تند قرار می گیرد. نخستین بار پس آنکه ایشان سال گذشته در بیت مرحوم آیت الله العظمی منتظری حاضر شد مورد حمله برخی نیروهای سنتی و بازاری قرار گرفت. آقای وحید در آن دیدار ضمن تسلیت درگذشت آیت الله منتظری و ابراز همدردی با بیت آن مرجع فقید از نیم قرن تلاش علمی و عملی آقای منتظری تمجید کرده بود. منتقدین این دیدار معتقد بودند که این اقدام آیت الله وحید با مشی ولایی وی تعارض دارد چرا که آقای منتظری جدی ترین حامی نویسنده کتاب شهید جاوید بوده است.

دومین دور حملات به آیت الله وحید پس از آن آغاز شد که ایشان در اقدام بی سابقه ای، اختلال در سخنرانی حجة الاسلام سید حسن خمینی را محکوم کرده و خواهان حفظ حرمت بیت امام خمینی شدند. در پی این اقدام بی سابقه آقای وحید، گروهی از حامیان دولت با طعنه و کنایه نسبت به سکوت ایشان در وقایع آذر و دی سال گذشته و محکوم نکردن آنچه که هتک حرمت امام حسین (ع) و امام خمینی از سوی سبزها می نامیدند معترض شدند.

سومین دور حملات به آیت الله العظمی وحید خراسانی زمانی بود که ایشان در چهار مرحله خانواده های زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات را به حضور پذیرفته و از آنان دلجویی کردند. این بار نیز همان منتقدین سابق به صورت جسته و گریخته در وبلاگ ها و سایت های خود نسبت به سوء استفاده فتنه گران سبز از جایگاه مرجعیت هشدار داده و ناخرسندی خود را از این اقدام آیت الله وحید آشکار کردند.

حضور آیت الله وحید خراسانی در بیت مرحوم آیت الله منتظری، ۱۷ دی ۱۳۸۸

چهارمین دور انتقادها به آقای وحید نیز معطوف به دیدار نکردن ایشان با رهبری در جریان سفر اخیر ایشان به قم بود. این بار نیز آیت الله انصاری شیرازی که از استادان باسابقه حوزه قم بوده است پیشقدم شد و صراحتا بیت آیت الله وحید را در همین راستا مورد سرزنش قرار داد. اما هیچ یک از حملات یک ساله اخیر به اندازه پنجمین دور حملات، خبرساز و بحث برانگیز نشد. این بار پس از انتقاد تند و معنادار آیت الله وحید از سریال مختارنامه، بار دیگر اصولگرایان طلایه دار انتقاد و هجمه به آقای وحید شدند و در نوشته های خود ایشان را به دلیل سکوت در وقایع یک سال و نیم گذشته مورد بازخواست قرار دادند.

سایت وابسته به احمد توکلی که طلایه دار اصلی این حملات بود پس از آنکه متوجه بازتاب های تأمل برانگیز مطلب خود شد آن را از سایت حذف کرد. اما آتشی که سایت الف برافروخته بود خاموش نشد و وبلاگ ها  وسایت های دیگر اصولگرایان به بهانه سخنرانی اخیر آیت الله وحید، گلایه های گذشته خود را با بیان رساتری فریاد زدند و خواهان پاسخگویی این مرجع تقلید برجسته شیعه درباره سکوت سنگینش در قبال عملکرد سبزها شدند. سایت الف هم در ادامه، در خیل طلبکاران ظاهر شد و از پشت پرده غائله تصویر حضرت عباس سخن گفت.

آتش این حمله آنقدر تند بود که آیت الله العظمی صافی گلپایگانی دیگر مرجع تقلید برجسته حوزه قم را نیز به واکنش معناداری برانگیخت و ایشان در پاسخ تأمل برانگیز و کم سابقه ای به یک استفتا از موضع آیت الله العظمی وحید خراسانی حمایت کرد. حتی کار به جایی رسید که برخی حامیان سنتی آیت الله وحید نیز با ادبیات خاص خود به میدان آمده و به عنایت خاص امام زمان (ع) نسبت به مرجع تقلید خویش اشاره کردند. امری که آن را می توان خطای استراتژیک این گروه دانست. چرا که رواج این گونه ادعاهای ابطال ناپذیر در فضای گفتمانی کشور به سود هیچ جریان و اندیشه ای نیست.

اما در حالی که اصلاح طلبان در دور سابق حملات به آیت الله وحید خراسانی یا جانب ایشان را گرفته و یا سکوت کرده بودند، این بار با میدان دار شدن دو چهره جنجالی اصلاح طلب، دامنه حملات به آیت الله وحید و حتی مرجعیت شیعه به طیفی از اصلاح طلبان نیز سرایت کرد و آنها نیز همنوا با طیف هایی از اصولگرایان خواهان پاسخ گویی آقای وحید در قبال عملکرد سیاسی و اجتماعی خویش در وقایع پس از انتخابات شدند. ابتدا محسن کدیور پیشگام شد و در نوشته ای که تنها می تواند حمل بر بی تدبیری و ایده آل گرایی وی تعبیر شود، در مقام یک روحانی به توبیخ آیت الله وحید پرداخت و پس از او نیز اکبر گنجی در مقام یک فعال سیاسی به زعم خود تیر خلاص را  بر مرجعیت زد و در نوشته خود که بی بهره از انسجام و استدلال بود از منتقدین جمهوری اسلامی خواست به هیچ وجه خواهان موضع گیری سیاسی مراجع تقلید نباشند چرا که او در مقام یک پژوهشگر، این کار را به سود فرایند گذار به دموکراسی نمی داند!

اقامه نماز بر پیکر فرزند آیت الله صافی از سوی آیت الله وحید، ۲۱ اسفند ۱۳۸۸

این دو نوشته که در جایگاه خود فاقد واقع بینی و انصاف و حاوی گونه دیگری از توهین بود، آنقدر به مذاق برخی حامیان دولت خوش آمد که فراموش کردند یک روز قبل از انتشار نوشته کدیور، خودشان به گونه های مختلف به تمسخر و توبیخ آیت الله وحید پرداخته بودند و با شادی و شعف بسیار از «توهین سبزها به آیت الله العظمی وحید خراسانی» سخن گفتند.

شاید از برخی وبلاگ نویس های حامی دولت، انتظار حمایت از مرجعیت انتظار بیراهی و بیهوده ای باشد (که دلایل آن هم پوشیده نیست) ولی از کسی مانند کدیور که زمانی از استادان بنام دوره مقدمات و سطح در حوزه علمیه قم بوده و سال ها از نزدیک با نهاد مرجعیت آشنا بوده، بسیار بعید بود که دچار چنین خبط و بی انصافی بزرگی شود. البته این را هم باید در نظر گرفت که آقای کدیور بیش از یک دهه است که از حوزه علمیه قم فاصله گرفته و برخی سخنان و کنش های سیاسی وی در سالیان حضورش در ایران نیز مؤید این نکته است که از او هم همچون اکبر گنجی نباید انتظار واقع بینی درباره پاره ای موضوعات به ویژه رویکردها و مواضع مراجع تقلید را داشت. البته این اشکال هم به کدیور وارد است که چه سنخیتی میان این نامه او با رویکرد سایت تحت نظر وی در قبال روحانیت و مرجعیت وجود دارد؟! شاید پاسخ کدیور به این سؤال راهگشای این معضل باشد که دلیل خبط و بی تدبیری اخیر وی چه بوده است.

در شرایطی که معادلات سیاسی اجتماعی کشور در یک سال و نیم گذشته دستخوش تغییرات بنیادین و کلیدی شده است، از خارج نشینانی چون محسن کدیور و اکبر گنجی انتظار می رود این واقعیت را بپذیرند که دوری دراز مدت از متن حوادث می تواند به دوری تحلیل های آنها از واقع بینی و انصاف منجر شود. متأسفانه اخبار و تحلیل های سایت تحت اشراف آقایان نیز نشان می دهد که مجاری خبری آنها دچار کاستی های جدی است و همین امر گاه منجر به مضحک شدن خبرها و نظرهای این رسانه شده است. البته من هنوز هم نتوانسته ام ارتباط منطقی میان یک خبر این سایت با نامه طوفانی! آقای کدیور بیابم.

آیت الله وحید خراسانی در میان عزاداران فاطمیه ۱۳۸۷ قم

میان نامه کدیور و نوشته گنجی یک نکته مشترک بود و آن هم، ابراز ارادت این دو به مرحوم آیت الله منتظری است. شاید اندک تأمل این آقایان در تناقض های موجود در گفتار و رفتارشان بتواند بار مهمی از دوش ملت ایران بردارد. چرا که اظهار نظرهای نسنجیده این آقایان خارج نشین که نام مسؤولیت زای «نواندیشان دینی» را به دوش می کشند متأسفانه بارها و بارها به مغشوش شدن بی دلیل فضای کشور و تحمیل برخی هزینه های بیهوده منجر شده است. آقایان اگر آنگونه که گفته اند واقعا نگران «فرایند گذار به دموکراسی» هستند باید بهتر از دیگران بتوانند پاسخ دهند که تخریب و تخطئه اساس مرجعیت و به ویژه مرجع متنفذی چون آیت الله وحید خراسانی در ذیل کدام یک از کنش های مدنی و دموکراسی خواهانه تعریف می شود؟ اساسا تعریف این آقایان از «گذار به دموکراسی» چیست؟ آیا ما حق داریم میان کردار و گفتار آنان در جریان «فرایند گذار به دموکراسی» با رفتار و گفتار آنها در جریان «تسخیر مجلس ششم» شباهت قائل شویم؟ آیا فراموش کرده اند که چه حملات غیر مدبرانه  و غیر منصفانه ای نثار هاشمی رفسنجانی کردند؟! آنجا هم بهانه ها و دلایل مشابهی را مطرح می کردند و می گفتند که فرایند مدنی شدن جامعه ایران اقتضا می کند که همه چهره های مخالف جامعه مدنی افشا و امحا شوند! آنجا هم می  گفتند که همه کنشگران سیاسی باید پاسخگوی سکوت خود در قبال برخی وقایع تلخ دهه هفتاد باشند و آقای هاشمی رفسنجانی نیز در رأس این کنشگران قرار گرفته بود. آنجا هم فضا را تا جایی پیش بردند که هنرمند خلاق آنها یک روحانی صاحب نفوذ و احترام را با یک حیوان منفور و کریه قیاس کرد و از همان زمان تا کنون به چهره اثرگذار رسانه ای بخشی از اصلاح طلبان بدل شده است!

این نخستین باری نیست که گرفتار برخی توهم ها و هنجارشکنی های آقایان هستیم. آنها به خود حق می دهند که برای گذار به مدینه فاضله، همه پایه های سنت در ایران را به کودکانه ترین وجه ممکن به چالش بکشند و فراموش کنند که بدون همین پایه ها و نهادهای ریشه دار، سخن گفتن از گذار به دموکراسی رؤیای کودکانه ای بیش نیست. نکته اینجاست که سخنان مخرب خود را در ظاهری علمی و مستدل عرضه می کنند ولی کوچک ترین التزامی به لوازم یک پژوهش علمی ندارند. از افول و زوال مرجعیت سخن می گویند و با قاطعیت تمام از پیشی گرفتن خوانندگان و بازیگران و ورزشکاران بر مراجع تقلید در لیست گروه های مرجع دم می زنند. غافل از اینکه باید به جای تکیه بر نظرسنجی های نسبتا مخدوش یک دهه پیش، بهتر بود نگاهی به تشییع جنازه های یکی دو سال اخیر کرده و آنگاه مدعی پیشی گرفتن هنرمندان بر مراجع تقلید شوند. از قضا در یکی دو سال اخیر تعداد زیادی از هنرمندان و چهره های محبوب از دنیا رفته اند. از سیف الله داد گرفته تا محمد نوری . پرسش از جناب گنجی این است که تشییع جنازه و آیین های مردمی گرامیداشت کدام یک از هنرمندان در حد تشییع پیکر حضرات آیات عظام بهجت و منتظری در سال ۸۸ بوده است؟!

اقامه نماز بر پیکر آیت الله میرزا هاشم آملی (پدر لاریجانی ها) از سوی آیت الله وحید، ۸ اسفند ۱۳۷۱

حال سؤال بنیادین این است که چرا عده ای در هر دو جناح، اصرار زیادی بر حذف و یا نادیده گرفتن نهاد مرجعیت دارند؟ و چرا عده ای نیز چون کدیور ناخواسته در دام این پروژه می افتند؟ من عمیقا معتقدم که این جریان را باید یک پروژه دانست و نه یک پروسه اجتناب ناپذیر. از قضا طبیعت فرهنگی ما اقتضا می کند که نهاد مرجعیت پابرجا بماند. نشانه های پروژه بودن این ماجرا هم به حدی زیاد و مشهود شده که نیازی به استدلال من نیست. در همین نوشته می توانید چندین شاهد بر مدعای مرا بیابید. حال سؤال از امثال جناب کدیور این است که آیا تا کنون به این مسأله فکر کرده اید که چرا واکنش اخیر شما شباهت بنیادین با سخنان کسانی دارد که شما هم و غم خود را مصروف افشای چهره آنها و روشنگری درباره ماهیت مخرب آنها کرده اید؟!

*****

هنوز هم تلاش ها برای تخطئه گزاره «زنده بودن مرجعیت» ادامه دارد و باید در آینده نزدیک نیز شاهد ابعاد دیگر این پروژه باشیم. پروژه ای که داعیه داران اصلاح طلب و اصولگرای آن در جستجوی آرمانشهری هستند که به ناکجا آباد می ماند. مدینه فاضله ای که کوچک ترین نسبتی با واقعیت های جامعه ایران ندارد و تنها هزینه های گزاف و بی حاصلی بر مردم ما تحمیل کرده و خواهد کرد 

 

گرفتگاهان:سایت تروجان(http://www.tourjan.com)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد